در 17 و بنا به قولي در 12 ربيع الاول اين سال، نزديک به طلوع صبح، تازگي هايي در جهان پديد آمد:
امام ششم (ع) فرمود: شيطان به هفت آسمان بالا ميرفت و خبرهاي آسماني را گوش ميداد، وقتي که عيسي (ع) تولد يافت از سه آسمان رانده شد، و تا آسمان چهارم ميرفت، و چون حضرت رسول (ص) متولد شد از همه آسمانها رانده گرديد.
بارگاه انوشيروان (ايوان مدائن) شکست و چهارده کنگره آن افتاد.
انوشيروان در خواب ديد که خورشيد در تاريکي شب از طرف حجاز برآمد و از نردبان چهل پله اي که سر به کيوان کشيده بود بالا رفت، و همه جا را روشن کرد، جز کاخ او که در تاريکي ماند.
آتشکده آذر گشسب که هزار سال روشن بود، خاموش شد، سرد گشت و مرد.
در يثرب يک يهود بر فراز قلعه اي فرياد کرد: اين ستاره احمد است، ستاره پيامبر جديد است، يهودي هايي که پاي قلعه ايستاده بودند، به سراغ غيبگو و دانشمند خود دويدند.
يک عرب بياباني با ريش سپيد، و قامتي بلند، مهار شترش در دست، وارد مکه شد، و اين اشعار را ميخواند: ديشب مکه در خواب بود و نديد که در آسمانش چه نورافشاني و چه ستاره باراني بود!
در آن شب هر بتي که در هر جاي عالم بود، بر رو افتاده بود.
درياچه ساوه که سالها آن را ميپرستيدند فرو رفت و خشک گرديد.
وادي سماوه که سالها بود، کسي آب در آن نديده بود، آب در آن جاري شد.
داناترين دانشمند مجوس در خواب ديد: که چند شتر صعب، اسبان عربي را ميکشتند و از دجله گذشته داخل بلاد ايشان شدند، طاق کسري از ميان شکست و دو حصه شد، و آب دجله شکافته شد و در قصر او جاري گرديد، و نوري از طرف حجاز ظاهر گرديد و در عالم منتشر شد و پرواز کرد تا به مشرق رسيد.
سرير سلطنت پادشاهان، سرنگون شده بود.
مجمع پادشاهان در آن روز، غمناک و از سخن بازمانده بودند.
ميان کاهنان و همزادشان که خبرها به آنها ميگفتند جدايي افتاد، و ساحران از علم خود نميتوانستند استفاده نمايند.
نزديک به فجر صادق، مقارن اين حوادث، جناب آمنه ديد که ستاره هاي آبي، با دنباله هاي ارغواني، به پشت بام خانه اش ميريزند!، از اين تماشا مسرور شده بود که ناگهان ديد زنهايي نوراني اطراف بالينش نشستند، فکر کرد زنان قريشند، ولي متحير بود که چگونه خبر يافته اند که او در اين وقت ميخواهد وضع حمل کند!!
صدايي به سان زمزمه فرشتگان و صداي ارواح از ميان آنان بلند شد: يکي گفت: من آسيه زن فرعونم، ديگري گفت: من مريم دختر عمرانم …..
آمنه بر روي آنها تبسم کرد (پسرش به دنيا آمد). آمنه گفت: صدايي شنيدم که ميگفت: اي آمنه به پسر تو، خلق آدم، معرفت شيث، شجاعت نوح، خصلت ابراهيم، زبان اسماعيل، رضاي اسحاق، فصاحت صالح، حکمت داوود، حشمت سليمان، ملاحت يوسف، تحمل موسي، طاعت يونس، صبر ايوب، جهاد يوشع، حب دانيال، وقار الياس، عصمت يحيي، و زهد عيسي عطا شده است.
14 ربيع الاول
1. مرگ يزيد بن معاويه
در سال 64 ه در شب چهاردهم ربيع الاول يزيد بن معاويه بن ابى سفيان در سن 39 سالگى يا 37 سالگى به دركات جحيم شتافت (211). اقوال ديگر در مرگ يزيد دوازدهم و پانزدهم اين ماه است (212).
مادر يزيد ميسون دختر بجدل كلبى است . او كسى است كه غلام پدر خود را به خود متمكن ساخت و به يزيد ملعون بارور شد. از همينجاست كه طبق فرمايش ائمه (عليهم السلام ) قاتل امام حسين (عليه السلام ) ولد الزناست ، كه اين كلام شامل شمر، عمر سعد، ابن زياد و غير آنها نيز مى شود.
او شارب الخمر، قمار باز، ميمون باز، ناكح با محارم ، صاحب اشعار كفرآميز
و تارك الصلوه بود. او بود كه واقعه جانسوز كربلا را به وجود آورد و امام حسين (عليه السلام ) و اهل بيت و اصحاب آن حضرت را به شهادت رساند و امام زين العابدين (عليه السلام ) و عمه سادات زينب كبرى (عليها السلام ) و ديگر علويات و فاطميات را با آن وضع در كوچه و بازار به اسارت برد.
او بود كه خانه خدا را خراب كرد و پرده كعبه را سوزانيد. همچنين او بود كه در واقعه حره در مدينه كشف ستر زنان مهاجر و انصار كرد، و سه روز مال و جان و ناموس مردم را بر سربازان خود حلال كرد(213). بعد از اين ماجرا فرزندانى به هم رسيدند كه پدر معينى نداشتند. بعد از آن قتل و غارتى در مدينه شد و حرمت حرم شريف نبوى هتك گرديد، و مردم را داخل حرم مطهر كشتند.
در علت مرگ او چند قول است : يكى اينكه به بلاى ناگهانى هلاك شده است . شيخ صدوق (رحمه الله ) مى فرمايد: يزيد شب با حال مستى خوابيد و صبح او را مرده يافتند در حاليكه بدن او تغيير كرده ، مثل آنكه قير ماليده شده باشد . بدن نحسش را در باب الصغير دمشق دفن كردند.
احمد بن حنبل و جماعتى از اهل سنت لعن يزيد را تجويز كرده اند و عده اى از آنان معتقد به كفر يزيد هستند، و ابن جوزى كتابى بر رد يزيد نوشته است (214).
در اين روز زيارت امام حسين (عليه السلام ) مناسب است (215).
توصیه به خواندن زیارت آل یاسین
امام زمان (علیه السلام) در توقیع شریفی می فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئید: … سلامٌ علی آل یاسین…. .» (1)
توصیه به خواندن دعای ندبه
یکی از بازرگانان اصفهانی که مورد اعتماد گروهی از دانشمندان بود، در عالم رؤیا به محضر امام زمان (علیه السلام) مشرف می شود و از ایشان می پرسد: «فرج شما کی خواهد رسید؟» می فرمایند: «نزدیک است، به شیعیان ما بگوئید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.» (2)
توصیه به خواندن دعای فرج
مرحوم شیخ طبرسی (ره) در کتاب «کنوز النجاح» نقل می کند: ابوالحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث از ترس کشته شدن به قبر امام کاظم (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) پناه آورد. در عالم رؤیا امام زمان (علیه السلام) را زیارت کرد. آن حضرت این دعا (دعای فرج) را به او تعلیم دادند و او به برکت خواندن آن، از کشته شدن نجات یافت.
مرحوم مجلسی (ره) در کتاب «روضه المتقین» در شرح «من لا یحضره الفقیه» می گوید که در اوایل بلوغ در مسجد قدیم اصفهان میان خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را دیدم، گفتم: «مولای من! چون نمی توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم کتابی به من عنایت کنید که همیشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان می دهند و بعد از مدتی به برکت وجود امام زمان (علیه السلام)، کتاب شریف صحیفه سجادیه اشتهار می یابد
توصیه به خواندن نماز شب، زیارت جامعه، زیارت عاشورا
در تشرف مرحوم سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی (ره) که از مسافرت حج از قافله جدا می شود و راه را گم می کند، به او می فرمایند: «نافله (نماز شب) را بخوان تا راه را پیدا کنی.» او نماز شب را می خواند بعد به او می فرمایند: «زیارت جامعه را بخوان.» ایشان زیارت جامعه را از حفظ می خوانند. بعد می فرمایند: «زیارت عاشورا را بخوان.» او زیارت عاشورا را نیز از حفظ می خواند با تمام لعن و سلام و دعای علقمه، آنگاه او را سوار بر مرکب می کند و می فرماید: «چرا شما نافله نمی خوانید؟ نافله. نافله. نافله» و باز می فرماید: «چرا شما عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا. عاشورا. عاشورا.» بعد می فرماید: «چرا شما زیارت جامعه نمی خوانید؟ جامعه. جامعه. جامعه.» سپس می فرماید: «اینها دوستان شما هستند که در کنار نهر آبی فرود آمده اند تا برای نماز صبح وضو بگیرند.» (3)
توصیه به خواندن صحیفه سجادیه
مرحوم مجلسی (ره) در کتاب «روضه المتقین» در شرح «من لا یحضره الفقیه» می گوید که در اوایل بلوغ در مسجد قدیم اصفهان میان خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (علیه السلام) را دیدم، گفتم: «مولای من! چون نمی توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم کتابی به من عنایت کنید که همیشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان می دهند و بعد از مدتی به برکت وجود امام زمان (علیه السلام)، کتاب شریف صحیفه سجادیه اشتهار می یابد.(4)
توصیه به خواندن زیارت امین الله
در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (علیه السلام)، او می گوید: همراه با امام زمان (علیه السلام) داخل حرم مطهر امام کاظم (علیه السلام) و امام جواد (علیه السلام) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: «زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند.(5)
دعا برای فرج امام زمان (عج)
آقا میرزا محمدباقر اصفهانی (ره) می گوید که شبی در خواب گویا مولایم، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنند و برای فرج حضرت حجت (عج) دعا نمایید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.» (6)
در تشرف مرحوم آیت الله حاج سید محمد فرزند آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، امام زمان (علیه السلام) فرمودند: «از علایم ظهور، فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند شما برای فرج من دعا کنید.»(7)
پی نوشت ها :
(1) نجم الثاقب ، ص411
(2) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص45
(3) نجم الثاقب ، ص 664
(4) نجم الثاقب ، ص455
(5) نجم الثاقب ، ص455
(6) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص 87
(7) ملاقات با امام زمان(عج) ، ص
پیوند: http://www.erfan.ir/article/article.php?id=45469
امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند كه آن حضرت فرمود: پنج چيز است كه تا لحظه مرگ ترك نمىكنم: پوشيدن لباس پشمى، سوار شدن بر الاغ بىپالان، غذا خوردن با بردگان، بافتن كفش با دستانم و سلام كردن به كودكان؛ تا پس از من سنّت شود «1».
يهودى با اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمان مىشود
حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدران بزرگوارش از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مىكند: شخصى يهودى چند دينار از رسول خدا صلى الله عليه و آله طلب داشت، اداى آن وام را از حضرت درخواست كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نمىتوانم طلبت را بپردازم، يهودى گفت: تا نپردازى تو را رها نمىكنم، حضرت فرمود: در اين صورت كنارت مىنشينم و كنار او نشست تا جايى كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا خواند.
اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در مقام تهديد و ترساندن او برآمدند، حضرت به آنان نظر انداخته، فرمود: مىخواهيد در حق او چه كنيد؟ گفتند: اى رسول خدا! يك يهودى تو را اين گونه نزد خود حبس كند؟ حضرت فرمود:
پروردگارم مرا به ستم بر اهل ذمه و غير اهل ذمه مبعوث ننموده است.
هنگامى كه روز به نهايت رسيد، يهودى گفت: «أشهد أن لا إله إلّااللّه و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» و بخشى از ثروتم را در راه خدا [بخشيدم]، اى پيامبر! به خدا سوگند! در حق تو اين سخت گيرى را روا نداشتم جز اينكه ببينم تو همان كسى هستى كه در تورات وصف شدهاى؟
من در تورات در وصف تو خواندهام: محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مكه و محل هجرتش مدينه است. درشتخوى و خشمگين و فريادزن نيست وسخنش را به زشتگويى وگفتارش را به فحش نمىآلايد. من به وحدانيت خدا و نبوت تو شهادت مىدهم و اين ثروت من است، در آن به قانونى كه خدا نازل كرده است فرمان بران «2».
وام بى بهره براى رفع نياز حاجتمند
حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت مىكند: نيازمندى به محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و از حضرت درخواست كمك كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا كسى هست كه وام بىبهرهاى در دستش باشد؟ مردى از انصار از عشيره بنى حُبلى برخاسته، گفت: من چنين وامى را دارم، حضرت فرمود: چهار ظرف خرما به اين نيازمند بپرداز.
آن مرد انصارى چهار ظرف خرما را پرداخت. مرد انصارى بعد از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و پرداخت وامش را از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كرد، حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود.
پس از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، حضرت باز هم فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود و چون بار سوم آمد حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود، [او به پيامبر صلى الله عليه و آله] عرضه داشت: يا رسول اللّه! اين ان شاء اللّه آينده را فراوان به من گفتى!
حضرت تبسم كرده، فرمود: آيا مردى هست كه وام بىبهره در اختيارش باشد؟ مردى برخاسته، گفت: يا رسول اللّه! در اختيار من هست، فرمود:
چه مقدار در اختيار دارى؟ گفت: هر چه بخواهى! فرمود: هشت ظرف به اين مرد بپرداز، مرد انصارى گفت: فقط چهار ظرف طلبكارم، حضرت فرمود: چهار ظرف ديگر هم براى تو «3».
غذا خوردن با تهيدستان
حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش روايت مىكند: در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تهيدستان به خاطر نداشتن خانه، شبها را در مسجد به صبح مىرساندند.
پيامبر صلى الله عليه و آله شبى در مسجد كنار منبر در ظرفى سنگى با آن تهيدستان افطار كرده، و هم غذا شد و آن شب از بركت وجود پيامبر صلى الله عليه و آله سى نفر از غذايى كه در آن ديگ سنگى بود خوردند و باقىمانده غذا به همسرانش برگردانده شد «4».
زهد و قناعت
حضرت امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت مىكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فرشتهاى نزد من آمده، گفت كه: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مىفرمايد اگر بخواهى، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مكه را برايت طلا مىكنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته، گفت: پروردگارا! يك روز سير مىمانم تا تو را سپاس و حمد گويم و يك روز گرسنه تا از تو درخواست و گدايى كنم! «5»
تواضع و فروتنى شگفت انگيز
ابن عباس مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله همواره روى زمين بدون فرش مىنشست، بر روى زمين غذا مىخورد و خود شير گوسپند را مىدوشيد و دعوت بردگان را بر سفره نان جوين مىپذيرفت «6».
غم مردم داشتن
در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان اهل صفّه مؤمنى بود تهيدست و سخت نيازمند و محتاج، او همه نمازهايش را به رسول خدا صلى الله عليه و آله اقتدا مىكرد و هيچ يك از نمازهايش را بدون جماعت نمىخواند، پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله دلش به حال او مىسوخت و غربت و نياز او را زير نظر داشت.
پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله پيوسته به او مىفرمود: اى سعد! اگر چيزى به دست من برسد تو را بىنياز مىكنم.
دير زمانى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى بدست نياورد از اينرو غم و اندوه حضرت براى سعد زياد شد. خداى مهربان كه ناظر حال پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به سعد بود جبرئيل را با دو درهم فرو فرستاد، جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند به غم و اندوه تو نسبت به سعد آگاه بود، آيا دوست دارى سعد را بىنياز كنى؟ فرمود: آرى، عرضه داشت: اين دو درهم را به او بده و بگو كه با آن تجارت كند.
حضرت دو درهم را گرفته، براى اداى نماز ظهر از خانه بيرون آمد در حالى كه سعد در انتظار پيامبر كنار در حجرههاى وى ايستاده بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: تجارت و داد و ستد را دوست دارى؟ گفت:
دوست دارم، ولى مايه و سرمايهاى ندارم، حضرت دو درهم را به او داد و فرمود: با اين پول تجارت كن و رزق و روزى الهى را به دست آر.
پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن نماز به سعد فرمود: از اين لحظه دنبال كار و تجارت برو كه من اندوه تو را داشتم.
سعد به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله دنبال تجارت رفت، جنسى را به يك درهم مىخريد و به دو درهم مىفروخت و به دو درهم مىخريد و مردم با اشتياق از او به چهار درهم مىخريدند.
به همين صورت دنيا به سعد رو آورد و مال و متاعش زياد شد وتجارت او چشمگير گشت تا اينكه بر در مسجد جايى را به چنگ آورد و تجارت خود را در آن گردآورى كرد تا جايى كه بلال اذان مىگفت و پيامبر صلى الله عليه و آله براى اداى نماز به مسجد مىآمد ولى سعد مشغول خريد و فروش بود، فرصت وضو گرفتن و آمدن به مسجد از دستش رفته بود، سعد ديگر سعد گذشته نبود.
حضرت روزى به او فرمود: اى سعد! آن چنان دنيا تو را مشغول كرده كه از نماز باز ماندهاى آن هم نماز با پيامبر! آن حال و وضع گذشته كجا رفت؟
آن سير و سلوك چه شد؟! عرضه داشت: چه كنم، مالم را تباه كنم؟
چارهاى ندارم، به اين يكى مىفروشم بايد بهايش را از او بگيرم و از آن يكى مىخرم بايد بهايش را به او پرداخت كنم. حضرت از اين وضعى كه براى سعد پيش آمده بود غصهدار شد، غصهاى بيش از روزهاى تهيدستى او!
جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آمده، گفت: اى محمّد! خداوند غمت را از جهت سعد مىداند آيا روزگار گذشته سعد را بيشتر دوست دارى يا وضع فعلى او را؟ فرمود: روزگار گذشتهاش را بيشتر دوست دارم، اكنون در وضعى قرار گرفته كه دنيا دارد آخرتش را از بين مىبرد، جبرئيل گفت: آرى، اين گونه عشق به دنيا و اموال و ابزارش چيزى جز فتنه و باز دارنده از آخرت نيست، عرضه داشت: به سعد بگو دو درهمت را كه به اودادى باز گرداند، وقتى آن را باز گرداند به روزگار اوّلش برمىگردد.
پيامبر صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمده، نزد سعد رفت و با محبتى خاص به او فرمود: اى سعد! نمىخواهى دو درهم ما را باز گردانى؟ عرضه داشت:
چرا، همراه با دويست درهم! حضرت فرمود: اى سعد چيزى جز آن دو درهم نمىخواهم!
سعد دو درهم را تقديم پيامبر صلى الله عليه و آله كرد، به تدريج وضعش عوض شد تا جايى كه هرچه فراهم آورده بود از دستش رفته، به حال اول بازگشت «7».
نيكى بسيار در برابر ناسپاسى مردم
حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدرانش از اميرالمؤمنين
اهل بيت عليهم السلام روايت مىكند كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره و پيوسته بسيار نيكوكار و احسان كننده
بود كه نيكى و احسانش از سوى مردم سپاسگزارى نمىشد و نيكى او نسبت به قريش و عرب و عجم فراگير بود و ما اهل بيت هم بسيار نيكوكار و احسانكننده هستيم كه نيكى ما سپاسگزارى نمىشود و مؤمنان برگزيده نيز مانند ما هستند «8».
شیعیان و محبین اهل بیت علیهم السلام روز نهم ربیع را جشن می گیرند، ولی نه به عنوان “جشن تاج گذاری” بلکه شادی ما در این روز به دلیل به درک واصل شدن قاتل حضرت زهرا سلام الله علیها و غاصب فدک و خلافت امیرالمومنین علیه السلام و منشأ بدعتها و ضلالتها ، می باشد.
در این رابطه احمد بن اسحاق، که از خواص اصحاب امام علی النقی و امام حسن عسکری علیهما السلام بوده و به خدمت امام مهدی عج نیز رسیده است، نقل می کند که در چنین روزی خدمت امام حسن عسکری علیه السلام رسیده و ایشان را مسرور و خوشحال دیده است. از ایشان علت شادی و فرح را جویا می شود و امام حسن عسکری علیه السلام می فرمایند:
به درستی که خبر داد مرا پدرم، که حذیفة بن یمان در روز نهم ربیع الاول خدمت جدم حضرت رسول صلی الله علیه و اله رسید. حذیفة گفت: حضرت علی و حسنین علیهم السلام را دیدم که با حضرت رسول غذا میل می فرمودند و آن حضرت به روی ایشان تبسم می نمود و به حسنین علیهما السلام میفرمود:
بخورید! گوارا باد از برای شما برکت و سعادت این روز، به درستی که این روز روزی است که حق تعالی دشمن خود و دشمن شما را هلاک میفرماید و در این روز دعای مادرِ شما (5) را مستجاب میگرداند….. در این روز فرعونِ اهل بیتِ من و ستم کننده بر ایشان و غصب کننده حق ایشان هلاک میشود.
در ادامه حضرت رسول صلی الله علیه و اله فرمودند که خداوند به من وحی کرده که:
ای محمد! علی به منزلت تو نمی رسد مگر به آنچه که از بلاها توسط فرعون آن عصر و غصب کننده حق او بر او وارد میشود. کسی که جرات پیدا میکند تا گفته های مرا تغییر دهد و به من شرک آورد و مردم را از راه رضای من منع می کند. و گوساله ای از برای امت تو برپا می کند که آن ابوبکر است و به من کفر می ورزد در عرش و عظمت و جلال من، به درستی امر کرده ام ملائکه هفت آسمان خود را که برای شیعیان و محبان دین شما عید بگرداند روزی که آن ملعون (…) کشته میشود.
از این ماجرا می گذرد تا روزی که عمر مي ميرد. و حذیفة خدمت امیرالمومنین علیه السلام می رسد. مولا علی علیه السلام به وی میفرمایند: آیا به یاد داری آن روزی را که آمدی به نزد سید من رسول خدا، من و دو سبط او حسنین علیهم السلام نزد او بودیم و با او غذا میخوردیم ایشان تو را بر فضیلت این روز آگاه ساخت؟ پس از یادآوری حذیفة، مولا علی علیه السلام هفتاد و دو نام برای این روز ذکر می کنند. که در این جا برخی از آنها را ذکر می کنیم:
اين روز روز استراحت مؤمنان است زيرا از شر آن منافق استراحت يافتند، روز زايل شدن كرب و غم، روز غدير دوم، روز تخفيف گناهان شيعيان، روز برهم شكستن بناي كفر و عدوان، روز عيد بزرگ خدا، روز مستجاب شدن دعا، روز كندن جامة سياه، روز ندامت ظالم، روز شكسته شدن شوكت مخالفان، روز نفي هموم، روز عفو از گناه شيعيان، روز عيد اهل بيت، روز مقبول شدن اعمال شيعيان، روز قتل منافق، روز قهر بر دشمن، روز خراب شدن بنيان ضلالت، روز خنك شدن دلهاي مؤمنان، روز رهايي مؤمنان از شر كافران، روز برطرف شدن بدعتها، روز ترك گناهان كبيره، روز ندا کردن به حق و روز عبادت است.(6)
مرحوم سید بن طاووس بعد از نقل این روایت می فرمایند :من این حدیث را از خط محمد بن علی بن محمد بن طیّ نقل مینمایم و بر اساس تفحّصی که من در کتابها داشته ام ، دسته ای از روایات را موافق با این روایت یافتم و لذا بر آن اعتمادنمودم و به سزاست که این روز که در حدیث امده است را بزرگ شمرد و در آن اظهار سرور و شادمانی نمود.(7)
به همین جهت است که متقدمین و متأخرین از علما و فقهای شیعه این روز را روز به درک واصل شدن … می دانستند و در این روز اظهار سرور و خوشحالی میکردند. و حتی بعضی از آنها کتاب های جداگانه ای در اثبات این حقیقت نوشته اند. از جمله آنها می توان به کتاب علامه مجلسی رحمة الله علیه، کتاب صاحب مستدرک (محدث میرزا شیخ حسین نوری) و همچنین کتاب “فصل الخطاب فی تاریخ قتل ابن الخطاب” که در عصر ما نوشته شده است، اشاره کرد.
علامه مجلسی رحمة الله علیه در این رابطه می فرمایند: و المشهور بین الشیعة فی الأمصار و الأقطار فی زماننا هذا هو أنه الیوم التاسع من ربیع الأول، و هو أحد الاعیاد. یعنی بین شیعیان در تمامی نقاط و نواحی در زمان ما مشهور است که به درک واصل شدن او در روز نهم ربیع الاول می باشد. و آن روز یکی از اعیاد است.
در ادامه ایشان در رابطه با شبهه ای که توسط برخی گفته می شود که روز مرگ عمر 28 ذی الحجة بوده است میفرمایند: اعتبار تلك الروايات مع الشهرة بين أكثر الشيعة سلفا وخلفا لا يقصر عما ذكرهالمؤرخون من المخالفين، ويحتمل أن يكونوا غيروا هذا اليوم ليشتبه الامر على الشيعةفلا يتخذوه يوم عيد وسرور.
یعنی اعتبار آن روایات (در اثبات مرگ عمر در روز نهم ربیع) بعلاوۀ شهرتی که بین اکثر شیعیان سلف و خلف دارند، کمتر از آنچه مورخین مخالف نقل کرده اند (که روز مرگ وی 28 ذی الحجة است) نیست. (به عبارت دیگر اعتبار روایت نهم ربیع با گفته های مخالفین رد نمی شود) و احتمال دارد که مخالفین این روز را تغییر داده اند تا امر برای شیعیان مشتبه شود، و آن روز را روز عید و سرور نگیرند. (8)
مرحوم صاحب جواهر در موردفضیلت نهم ربیع الاول می نویسد :به خبری اسناد داده شده به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در فضیلت و شرافت و برکت این روز دست یافتم (در اینجا اشاره به روایت احمد بن اسحاق دارند)….و این روزعلی الخصوص برای ما و ائمه ما علیهم السلام عید است.(9)
اسناد:
(1) مصباح کفعمی ج2 ص533 – بحارالانوار ج50ص335
(2) مسارالشیعه ص28-29
(3) روایت معتبر محمد بن حسین: کمال الدین شیخ صدوق ج2ص473 و بحارالانوار ج50ص331 و روایت ابو سهل: الغیبة شیخ طوسی ص273 و بحارالانوار ج52ص16
(4) بحارالانوار ج44ص287
(5) اشاره به آن جائی که حضرت زهرا سلام الله علیها موقعی که عمر نامه فدک را پاره کرد. فرمودند خدا شکمت را پاره کند.
(6) زادالمعاد علامه مجلسی باب ۸ص۳۲۵ و زوائد الفوائد از علی بن علی بن طاووس. باب ربیع الاول و بحارالانوار جلد ۳۱ ص۱۲۰.
(7) بحارالانوار ج31ص129
(8) بحارالانوار ج31ص132
(9) جواهر الکلام ج 5 ص 43-