پیوند: http://www.erfan.ir/article/article.php?id=45469
امام باقر عليه السلام از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مىكند كه آن حضرت فرمود: پنج چيز است كه تا لحظه مرگ ترك نمىكنم: پوشيدن لباس پشمى، سوار شدن بر الاغ بىپالان، غذا خوردن با بردگان، بافتن كفش با دستانم و سلام كردن به كودكان؛ تا پس از من سنّت شود «1».
يهودى با اخلاق پيامبر صلى الله عليه و آله مسلمان مىشود
حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدران بزرگوارش از اميرالمؤمنين عليه السلام روايت مىكند: شخصى يهودى چند دينار از رسول خدا صلى الله عليه و آله طلب داشت، اداى آن وام را از حضرت درخواست كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: نمىتوانم طلبت را بپردازم، يهودى گفت: تا نپردازى تو را رها نمىكنم، حضرت فرمود: در اين صورت كنارت مىنشينم و كنار او نشست تا جايى كه نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا خواند.
اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله در مقام تهديد و ترساندن او برآمدند، حضرت به آنان نظر انداخته، فرمود: مىخواهيد در حق او چه كنيد؟ گفتند: اى رسول خدا! يك يهودى تو را اين گونه نزد خود حبس كند؟ حضرت فرمود:
پروردگارم مرا به ستم بر اهل ذمه و غير اهل ذمه مبعوث ننموده است.
هنگامى كه روز به نهايت رسيد، يهودى گفت: «أشهد أن لا إله إلّااللّه و أشهد أنّ محمّداً عبده و رسوله» و بخشى از ثروتم را در راه خدا [بخشيدم]، اى پيامبر! به خدا سوگند! در حق تو اين سخت گيرى را روا نداشتم جز اينكه ببينم تو همان كسى هستى كه در تورات وصف شدهاى؟
من در تورات در وصف تو خواندهام: محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مكه و محل هجرتش مدينه است. درشتخوى و خشمگين و فريادزن نيست وسخنش را به زشتگويى وگفتارش را به فحش نمىآلايد. من به وحدانيت خدا و نبوت تو شهادت مىدهم و اين ثروت من است، در آن به قانونى كه خدا نازل كرده است فرمان بران «2».
وام بى بهره براى رفع نياز حاجتمند
حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش حضرت امام محمّد باقر عليه السلام روايت مىكند: نيازمندى به محضر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله آمد و از حضرت درخواست كمك كرد، پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: آيا كسى هست كه وام بىبهرهاى در دستش باشد؟ مردى از انصار از عشيره بنى حُبلى برخاسته، گفت: من چنين وامى را دارم، حضرت فرمود: چهار ظرف خرما به اين نيازمند بپرداز.
آن مرد انصارى چهار ظرف خرما را پرداخت. مرد انصارى بعد از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و پرداخت وامش را از پيامبر صلى الله عليه و آله درخواست كرد، حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود.
پس از مدتى نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد، حضرت باز هم فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود و چون بار سوم آمد حضرت فرمود: ان شاء اللّه در آينده پرداخت مىشود، [او به پيامبر صلى الله عليه و آله] عرضه داشت: يا رسول اللّه! اين ان شاء اللّه آينده را فراوان به من گفتى!
حضرت تبسم كرده، فرمود: آيا مردى هست كه وام بىبهره در اختيارش باشد؟ مردى برخاسته، گفت: يا رسول اللّه! در اختيار من هست، فرمود:
چه مقدار در اختيار دارى؟ گفت: هر چه بخواهى! فرمود: هشت ظرف به اين مرد بپرداز، مرد انصارى گفت: فقط چهار ظرف طلبكارم، حضرت فرمود: چهار ظرف ديگر هم براى تو «3».
غذا خوردن با تهيدستان
حضرت امام صادق عليه السلام از پدر بزرگوارش روايت مىكند: در زمان پيامبر صلى الله عليه و آله تهيدستان به خاطر نداشتن خانه، شبها را در مسجد به صبح مىرساندند.
پيامبر صلى الله عليه و آله شبى در مسجد كنار منبر در ظرفى سنگى با آن تهيدستان افطار كرده، و هم غذا شد و آن شب از بركت وجود پيامبر صلى الله عليه و آله سى نفر از غذايى كه در آن ديگ سنگى بود خوردند و باقىمانده غذا به همسرانش برگردانده شد «4».
زهد و قناعت
حضرت امام رضا عليه السلام از پدران بزرگوارش روايت مىكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: فرشتهاى نزد من آمده، گفت كه: اى محمّد! پروردگارت به تو درود فرستاده، مىفرمايد اگر بخواهى، پهن دشت پر از ماسه و شن منطقه مكه را برايت طلا مىكنم، ولى آن حضرت سر به سوى حق برداشته، گفت: پروردگارا! يك روز سير مىمانم تا تو را سپاس و حمد گويم و يك روز گرسنه تا از تو درخواست و گدايى كنم! «5»
تواضع و فروتنى شگفت انگيز
ابن عباس مىگويد: پيامبر صلى الله عليه و آله همواره روى زمين بدون فرش مىنشست، بر روى زمين غذا مىخورد و خود شير گوسپند را مىدوشيد و دعوت بردگان را بر سفره نان جوين مىپذيرفت «6».
غم مردم داشتن
در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله در ميان اهل صفّه مؤمنى بود تهيدست و سخت نيازمند و محتاج، او همه نمازهايش را به رسول خدا صلى الله عليه و آله اقتدا مىكرد و هيچ يك از نمازهايش را بدون جماعت نمىخواند، پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله دلش به حال او مىسوخت و غربت و نياز او را زير نظر داشت.
پيامبر بزرگوار صلى الله عليه و آله پيوسته به او مىفرمود: اى سعد! اگر چيزى به دست من برسد تو را بىنياز مىكنم.
دير زمانى گذشت و پيامبر صلى الله عليه و آله چيزى بدست نياورد از اينرو غم و اندوه حضرت براى سعد زياد شد. خداى مهربان كه ناظر حال پيامبر صلى الله عليه و آله نسبت به سعد بود جبرئيل را با دو درهم فرو فرستاد، جبرئيل به پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: خداوند به غم و اندوه تو نسبت به سعد آگاه بود، آيا دوست دارى سعد را بىنياز كنى؟ فرمود: آرى، عرضه داشت: اين دو درهم را به او بده و بگو كه با آن تجارت كند.
حضرت دو درهم را گرفته، براى اداى نماز ظهر از خانه بيرون آمد در حالى كه سعد در انتظار پيامبر كنار در حجرههاى وى ايستاده بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود: تجارت و داد و ستد را دوست دارى؟ گفت:
دوست دارم، ولى مايه و سرمايهاى ندارم، حضرت دو درهم را به او داد و فرمود: با اين پول تجارت كن و رزق و روزى الهى را به دست آر.
پيامبر صلى الله عليه و آله پس از خواندن نماز به سعد فرمود: از اين لحظه دنبال كار و تجارت برو كه من اندوه تو را داشتم.
سعد به فرمان پيامبر صلى الله عليه و آله دنبال تجارت رفت، جنسى را به يك درهم مىخريد و به دو درهم مىفروخت و به دو درهم مىخريد و مردم با اشتياق از او به چهار درهم مىخريدند.
به همين صورت دنيا به سعد رو آورد و مال و متاعش زياد شد وتجارت او چشمگير گشت تا اينكه بر در مسجد جايى را به چنگ آورد و تجارت خود را در آن گردآورى كرد تا جايى كه بلال اذان مىگفت و پيامبر صلى الله عليه و آله براى اداى نماز به مسجد مىآمد ولى سعد مشغول خريد و فروش بود، فرصت وضو گرفتن و آمدن به مسجد از دستش رفته بود، سعد ديگر سعد گذشته نبود.
حضرت روزى به او فرمود: اى سعد! آن چنان دنيا تو را مشغول كرده كه از نماز باز ماندهاى آن هم نماز با پيامبر! آن حال و وضع گذشته كجا رفت؟
آن سير و سلوك چه شد؟! عرضه داشت: چه كنم، مالم را تباه كنم؟
چارهاى ندارم، به اين يكى مىفروشم بايد بهايش را از او بگيرم و از آن يكى مىخرم بايد بهايش را به او پرداخت كنم. حضرت از اين وضعى كه براى سعد پيش آمده بود غصهدار شد، غصهاى بيش از روزهاى تهيدستى او!
جبرئيل به محضر پيامبر صلى الله عليه و آله آمده، گفت: اى محمّد! خداوند غمت را از جهت سعد مىداند آيا روزگار گذشته سعد را بيشتر دوست دارى يا وضع فعلى او را؟ فرمود: روزگار گذشتهاش را بيشتر دوست دارم، اكنون در وضعى قرار گرفته كه دنيا دارد آخرتش را از بين مىبرد، جبرئيل گفت: آرى، اين گونه عشق به دنيا و اموال و ابزارش چيزى جز فتنه و باز دارنده از آخرت نيست، عرضه داشت: به سعد بگو دو درهمت را كه به اودادى باز گرداند، وقتى آن را باز گرداند به روزگار اوّلش برمىگردد.
پيامبر صلى الله عليه و آله از خانه بيرون آمده، نزد سعد رفت و با محبتى خاص به او فرمود: اى سعد! نمىخواهى دو درهم ما را باز گردانى؟ عرضه داشت:
چرا، همراه با دويست درهم! حضرت فرمود: اى سعد چيزى جز آن دو درهم نمىخواهم!
سعد دو درهم را تقديم پيامبر صلى الله عليه و آله كرد، به تدريج وضعش عوض شد تا جايى كه هرچه فراهم آورده بود از دستش رفته، به حال اول بازگشت «7».
نيكى بسيار در برابر ناسپاسى مردم
حضرت امام موسى بن جعفر عليهما السلام از پدرانش از اميرالمؤمنين
اهل بيت عليهم السلام روايت مىكند كه: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله همواره و پيوسته بسيار نيكوكار و احسان كننده
بود كه نيكى و احسانش از سوى مردم سپاسگزارى نمىشد و نيكى او نسبت به قريش و عرب و عجم فراگير بود و ما اهل بيت هم بسيار نيكوكار و احسانكننده هستيم كه نيكى ما سپاسگزارى نمىشود و مؤمنان برگزيده نيز مانند ما هستند «8».