پیوند: http://www.erfan.ir/48039.html
ابوعمرو زبيرى مىگويد:
به حضرت صادق عليه السلام عرض كردم: اى عالم! مرا آگاه كن كه در ميان اعمال، چه عملى از همه برتر است؟ حضرت فرمود: عملى كه خداوند هيچ عملى را جز در سايه آن نمىپذيرد.
گفتم: چيست؟ فرمود: ايمان به خدايى كه شايسته پرستشى جز او نيست، اين عمل در ميان اعمال از نظر درجه و مقام در والاترين بهره است.
گفتم: ايمان، گفتار بىكردار يا گفتار با كردار است؟ فرمود: ايمان، سراپا كردار است و گفتار و شهادت دادن به وحدانيّت حق قسمتى از آن كردار است. خداوند اين چنين مقرّر فرموده و در قرآن با دليل ثابت و به نحو واضح بيان نموده و آيات كتاب بر اين مسئله گواه و به آن دعوت كرده است.
گفتم: فدايت گردم برايم شرح بده تا بفهمم. فرمود: ايمان مراتبى دارد: ايمان تام و تمام، ايمان ناقص، ايمان در حدّ رجحان و فزاينده.
گفتم: ايمان شكل كاملى دارد و كم و بيش مىشود؟ فرمود: آرى.
گفتم: چگونه؟ فرمود: زيرا خداى تبارك و تعالى ايمان را بر همه اعضاى تن آدميزاد واجب كرده و بر آنها پخش و تفريق نموده، يعنى: هيچ عضوى نيست مگر اين كه بر آن وظيفه ايمانى گماشته است، غير از آنچه بر عضو ديگر فرض است.
از جمله قلب است كه انسان به وسيله آن خردمندى دارد و مىفهمد و مىداند و فرمانده تن است و هيچ عضوى جز به رأى و فرمان او كار نكند.
از جمله دو چشم است كه با آنها ببيند و دو گوش است كه با آنها بشنود و دو دست است كه با آنها بكوبد و دو پاست كه با آنها راه رود و قوّه شهوت است كه با آن آميزش جنسى دارد و زبان است كه با آن سخن گويد و سر است كه روى انسان و وجههاش در آن قرار دارد و عضوى از اين اعضا نيست جز آن كه يك وظيفه ايمانى دارد، غير آنچه عضو ديگر دارد و اين برنامه را خداى بزرگ مقرّر فرموده و قرآن به آن گويا و گواه است.
بر دل واجب است غير آنچه بر دو گوش فرض شده، بر دو گوش غير آنچه بر دو چشم و بر دو چشم جز آنچه بر زبان و بر زبان غير آنچه بر دو دست و بر دو دست جز آنچه بر دو پا و بر دو پا غير آنچه بر شهوت و بر شهوت جز آنچه بر روى.
ايمان قلب
امّا آنچه از ايمان بر قلب واجب است اقرار و معرفت و عهدهدارى رضا و تسليم به اين كه شايسته ستايشى جز خداى يگانه نيست، خدايى كه شريك ندارد، معبود يكتاست، همسر و فرزندى نگرفته و به اين كه محمّد صلى الله عليه و آله بنده و فرستاده اوست و اقرار به هرچه از طرف خدا آمده، پيغمبر يا كتاب آسمانى. اين است ايمانى كه خدا بر دل فرض كرده و همين كردار و عمل وظيفه اوست.
و همين است تفسير قول حق در قرآن:
آن كس كه دچار دشمن شد و به زور وادار به انكار گشت ولى قلبش وابسته به ايمان بود، وظيفه قلب در وجود او انجام گرفته، امّا كسى كه دل به كفر دهد، دلش از گردونه تكليفِ مربوط به دل خارج شده «1».
و در قرآن فرموده:
دلها به ياد خدا مطمئن و آرام گردد «2».
و فرموده:
آنها كه به زبان خود گفتند ايمان داريم و دلشان ايمان ندارد «3».
و فرمود:
اگر آشكار كنيد آنچه در دل داريد يا نهان كنيد، خدا با آن به حساب شما مىرسد و بيامرزد هركه را خواهد و عذاب كند هركه را خواهد «4».
آرى، اى ابوعمرو! اين است آنچه خداوند بر دل واجب كرده از اقرار و معرفت و همين است عمل و كردار دل و اين است رأس ايمان.
ايمان زبان
و بر زبان، گفتار و اظهار از طرف دل فرض شده، يعنى پخش ايمان دل وظيفه زبان است. در قرآن فرموده:
به مردم كلام خوب بگوييد «5».
و فرموده:
بگوييد ايمان داريم به [خدا] و آنچه به ما نازل كرده و بر شما فرو فرستاده، معبود ما و شما يكى است و ما براى او مسلمانيم «6».
اين است آنچه خدا بر زبان واجب كرده است.
ايمان گوش
و به گوش واجب كرده كه خود را از شنيدن آنچه خداوند حرام كرده بركنار دارد و از آنچه حضرت حق حلال ندانسته روى گرداند و از توجّه به آنچه خداوند را به خشم آورد، خود را نگاه دارد.
و در اين زمينه فرموده:
با قومى كه به آيات خدا كفر ورزند و آنها را به شوخى و مسخره گيرند ننشينيد تا در گفتگوى ديگرى وارد شوند «7».
و سپس حال فراموشى را از آن جدا كرده و فرموده:
اگر پيش آمد كه شيطان تو را به فراموشى كشيد، مبادا پس از يادآورى با ستمكاران همنشين شوى «8».
و فرموده:
مژده ده به بندگانم، آن كسانى كه مىشنوند گفتار را و بهتر آن را پيروى مىكنند، آنان كسانى هستند كه خدا آنها را رهبرى كند و آنانند همان خردمندان «9».
و فرموده:
به تحقيق پيروز شدند مؤمنان، آن كسانى كه در نماز خشوع كنند و از لغو روى گردانند و زكات بپردازند «10».
و فرموده:
چون بيهوده شنودند از آن روگردانيدند و گفتند: كردار ما براى خودمان و كردار شما براى خودتان «11».
و فرمود:
چون گذر كنند به بيهوده، كريمانه و ارجمند گذرند «21».
اين است آنچه خدا از ايمان به گوش واجب كرده است.
ايمان چشم
و بر چشم واجب كرده كه آنچه حرام اعلام شده ننگرد و از آنچه روا نيست روىگردان باشد و اين كردار ايمانى چشم است.
در قرآن فرموده:
به مردان مؤمن بگو: ديده از ديدن نامحرم فروپوشند و شهوت خود را از حرام حفظ كنند و به زمان مؤمنه بگو: ديده خود را فرو خوابانند و فروج خود را حفظ كنند «13».
سپس آنچه بر دل و زبان و گوش و چشم واجب شده در آيهاى منظم كرده و فرموده:
شما پنهان نمىداريد آنچه گوش و چشم و پوستتان بر شما گواه شوند «14».
و نيز در آيهاى ديگر فرموده:
دنبال آنچه ندانى مرو؛ زيرا گوش و چشم و دلها همه وسيله مسؤوليتاند «15».
ايمان دست و پا
و خداوند بر دو دست واجب كرده كه به آنچه حرام است دراز نشوند و آنچه را خدا فرمان داده اجرا كنند و بر دو دست صدقه وصله رحم و جهاد در راه خدا و وضو براى نماز را فرض نموده و فرموده:
اى كسانى كه به حق گرويديد! وقتى براى نماز برخواستيد، روى و دو دست خود را تا آرنج بشوئيد و سر خود را و دو پا را تا دو كعب مسح كنيد «16».
و فرموده:
چون به كافران برخورديد، آنان را گردن بزنيد و وقتى قدرت را از آنان سلب كرديد به بندشان اندازيد، تا از پس منّت و يا فديه آزاد گردند، تا جنگ به پايان برسد «17».
اين است آنچه خداوند از ايمان بر دست فرض كرده است.
و بر دو پا واجب كرده كه به سوى هيچ گناهى نروند و تنها قدم در راه خشنودى حق بردارند. در قرآن مجيد فرموده:
از روى ناز و تكبّر در زمين راه مرو؛ زيرا تو زمين را نشكافى و به بلندى كوهها نرسى «18».
و فرمود:
آرام راه رو و صداى خود را فروگير؛ زيرا دلخراشترين آوازها بانگ خران است «19».
و درباره گواهى دادن دست و پا بر خودشان و صاحبانشان كه فرمان خدا را ضايع كردند، فرمود:
امروز بر دهانها مُهر نهيم و دستهاشان با ما سخن گويند و پاهاشان به آنچه كسب كردند، گواهى دهند «02».
و بر چهره و روى واجب كرده كه در شب و روز براى خدا سجده كند. در قرآن فرموده:
اى اهل ايمان! ركوع و سجود كرده و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب كنيد شايد رستگار شويد «21».
و در جاى ديگر فرموده:
به راستى مساجد از آن خداست، پس نخوانيد با خدا ديگرى را «22».
و در آنچه از نماز و وضو بر اعضا فرض كرده در آيه تحويل قبله فرموده:
خدا ايمان شما را ناديده نمىگيرد؛ چون به مردم بسيار دلنواز و مهربان است «23» كه در اين آيه شريفه مراد از ايمان، نماز است.
اى ابو عمرو! هركس با اجراى وظائف لازم هر عضو خداى را ملاقات كند، با ايمان كامل ملاقات كرده و اهل بهشت است و هركس نسبت به وظائف اعضا خيانت ورزيده و برخلاف خواسته حق عمل كرده خداى را با ايمان ناقص ملاقات كند.