داستانی از رحمت
پیوند: http://www.erfan.ir/49450.html
در روايتى آمده:
چون روز قيامت شود، عبد را به جايگاه حساب درآورند، و نامه عمل او را كه پر از گناه است به دست چپ وى دهند. عبد، وقتِ گرفتن نامه به خاطر عادتى كه در دنيا داشته «بسم اللَّه» به زبان جارى كند و با خواندن خدا به رحمت، نامه را بستاند، چون بگشايد آن را سپيد يابد و هيچ نوشته اى در آن نامه به نظرش نيايد، گويد: اين جا نوشته اى نيست تا بخوانم. فرشتگان گويند: در اين نامه سيئات و خطاهايت نوشته بود، ولى به بركت اين آيه زايل شد و حضرت عزّت از تو گذشت.