درباره «ابو عبدالرحمن، حاتم بن يوسف اصمّ» كه از بزرگان خراسان بود و علم و ورع و تقواى كم نظيرى داشت، نوشته اند: شهرتش به اصمّ «1»، براى اين بود كه زنى نزد او آمد تا مسئله اى را معلوم كند. از آن زن در هنگام كلام باد معده خارج شد و آن زن به شدّت شرمسار و خجل گشت. حاتم به گوش خود اشاره كرد، كنايه از اين كه كلام تو را نمى شنوم، سخن بلندتر گو تا بشنوم. آن زن بسيار خوشحال شد و خدا را بر اين معنا شكر كرد كه آبرويش نزد آن عالم نرفت. پس از اين واقعه كه كسى هم از آن آگاه نشد معروف به حاتم اصم گرديد، چون تا آن زن زنده بود او به همان حالت با مردم زيست، هنگامى كه از دنيا رفت يكى از بزرگان او را خواب ديد و پرسيد: مَا فَعَلَ اللَّهُ بِكَ؟ «خدا با تو چگونه رفتار كرد؟» گفت: به سبب آن كه يك شنيده را نشنيده گرفتم، بر تمام اعمال و شنيده هايم قلم عفو كشيد.
وَلَا تُعَاجِلْنِى بِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ
فِى خَلَوَاتِى مِنْ سُوءِ فِعْلِى وَإِسَائَتِى،وَدَوَامِ تَفْرِيطِى وَجَهالَتِى، وَكَثْرَةِ شَهَوَاتِى وَغَفْلَتِى
به عذاب و عقوبتم به آنچه كه در خلوتهايم مرتكب شدم شتاب مكن، از كار زشتم و گناهم و ادامه كوتاهى ام در بندگى و نادانى ام و بسيارى شهواتم و غفلتم
در اين بخش از درگاه قادر متعال درخواست مى شود كه به خاطر گناهان و زشتى ها و بدىها و كوتاهى ها و نادانى ها و شهوتها و غفلتهايى كه در خلوت از انسان سر زده است شتاب نكند و با مهلت دادن به او راهى براى بازگشت بنده گناهكار شرمسار باز نمايد. كه تأخير در عقوبت و مهلت دادن به گناهكار صفتى از صفات حضرت حق است.