ازدواجى نورانى
پیوند: http://www.erfan.ir/54515.html
در ايام نوجوانى از يكى از علما در مسجد جامع شهر شنيدم، پدر مرجع بزرگ و انسان كم نمونه مقدس اردبيلى وقتى براى خواستگارى دختر يكى از همشهريانش رفت، پدر دختر گفت دختر من كور، كر، و عليل دست و لنگ است، با اين شرايط اگر مى خواهى با او ازدواج كن، جوان گفت من با چنين عنصرى چگونه زندگى كنم، پدر دختر گفت فرزندم منظور از كورى او اين است كه چشم ديدن نامحرم ندارد، و منظور از كرى اين كه گوش شنيدن صداى نامحرم ندارد، و مقصودم از عليلى دست اين كه دست او نامحرمى را لمس نكرده، و مقصودم از لنگى پا، اين كه قدم به مجلس حرام نگذاشته، با چنين دخترى ازدواج كرد، و نتيجه اين ازدواج چنان انسان والا و بزرگى شد.