نیا آمد. پدرش یاسر و مادرش سمیه از مسلمانان پیشگام و اولین شهیدان اسلام بودند.
عمار در حدود 48 سالگی در نخستین سالهای بعثت و به هنگام اقامت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه ارقم اسلام آورد و در این راه تمام آزارها و شکنجهها را به جان خرید.
به علت این که از مهاجران یمنی محسوب میشد و در مکه طرفدار و پایگاه اجتماعی نداشت از مستضعفان به شمار میآمد.
مشرکان بتپرست مکی، مستضعفان ساکن مکه همچون عمار، بلال و صهیب را به دلیل مسلمانشدن شکنجه میکردند و گاهی آنان را برهنه کرده، در برابر تابش آفتاب سوزان حجاز روی ریگهای داغ میخواباندند و کتک میزدند؛ گاهی زره فولادین بر بدن آنان میپوشاندند و آنها را در هنگام ظهر در برابر تابش آفتاب قرار میدادند و گاهی نیز تخته سنگی بزرگ روی سینه آنها مینهادند تا از این طریق آنان را وادار سازند از آیین محمد صلی الله علیه و آله و سلم دست بکشند.
عمار در اثر این شکنجهها به همراه گروهی از مسلمانان به حبشه هجرت کرد و اندکی بعد، پس از آرامش نسبی مکه، به این شهر برگشت و آنگاه به مدینه هجرت نمود.
رسول خدا بین او و حذیفه بن یمان پیمان برادری استوار ساخت. عمار در ساخت مسجد النبی حضور فعال داشت. وقتی با توهین عثمان مواجه شد، پیامبر خدا در شان او، این خبر غیبی را فرمود:«انک من اهل الجنه، تقتلک الفئة الباغیة.» (تو از اهل بهشت هستی. ستمپیشگان تو را خواهند کشت.)
او در نبردهای بدر، احد، و جنگ های دیگر و نیز بیعت رضوان همراه رسول خدا حضور یافت و در همه این نبردها از پیشگامان لشگر اسلام بود.
پس از رحلت پیامبر، عمار در کنار سلمان، ابوذر و مقداد از اعضای اصلی هستهی مرکزی تشیع، حضوری فعال داشت.
وی از مخالفان و معترضان به ماجرای سقیفه بود و در مواقع مختلف از امام علی علیه السلام دفاع کرد. برای دفاع از اسلام در جنگ یمامه در سال 12 قمری شرکت جست و گوش خود را از دست داد. عمار مدتی از سوی عمر والی شهر کوفه بود.
در هنگام خلافت عثمان، عمار از مخالفان مشهور حکومت بود و در این راه برای بار دیگر به مقام جانبازی در راه خدا نایل آمد.
نقل است که وقتی عثمان با سخنان منطقی عمار و انتقاد صریح او از چپاول ثروت مسلمانان از ناحیه حکومت، مواجه شد، وی را به شدت مورد ضرب و جرح قرار داد و لگدهای او بر شکم عمار باعث شد عمار به بیماری فتق مبتلا شود.
پس از قتل عثمان، عمار از دعوتکنندگان مردم به بیعت با امام علی علیه السلام و از نخستین بیعتکنندگان با آن امام بود. از آن پس در همه صحنهها یار مخلص و مشاور امین امیر مومنان بود و در جنگهای جمل و صفین نیز شمشیر زد تا این که در سال 37 هجری در 94 سالگی به ضرب شمشیر سپاه ستمگر معاویه، در جنگ صفین به فیض شهادت نایل آمد و خبر غیبی پیامبر خدا تحقق یافت.
مرگ عمار امیرالمؤمنین را سخت ناراحت کرد و در کنار پیکر بیجان او فرمود: رحم الله عماراً یوم ولد. . و یوم قتل. . . یبعث حیاً. آنگاه بر پیکر وی نماز خواند و بدنش را در منطقه صفین به خاک سپرد.