حجتالاسلام والمسلمین امیر غنوی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در کرسی «طرحوارههای قرآنی» که در این پژوهشگاه برگزار شد گفت: برخی آیات قرآن دربرگیرنده بیاناتی هستند که آشکارا بر نوعی توالی و ترتیب میان صفات اخلاقی دلالت میکند؛ آیاتی مانند «مُسْلِماتٍ مُؤْمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ» در سوره تحریم که تأمل در صفات ذکر شده این احتمال را به ذهن میآورد که گویی صفات به ترتیب تحقق در خارج آمده و نوعی مراحل تحول و تغییر را تصویر کرده است.
وی افزود: برخی مؤلفان عرفان در تفسیر این دسته آیات توجهی خاص به ترتیب میان این عناوین داشتهاند که این توجه برخاسته از عنایت ویژه کتابهای عرفانی به بحث مراحل سلوک است؛ این گروه از مفسران با استفاده از ابزارهایی مانند لغتشناسی و تحلیلهای تفسیری و یا با تکیه بر آموختههای عرفانی خویش برای رسیدن به مسیری قرآنی برای سلوک تلاش کردهاند.
غنوی تاکید کرد: این آیات از پیچیدگی خاصی برخوردار بوده و کمتر مفسری را میتوان یافت که توفیق ارائه تحلیلی مستند و مستدل از آن یافته باشد از این رو، بررسی این آیات اهمیتی ویژه دارد؛ زیرا از امکان وجود طرحی سلوکی در این آیات، احتمالی نیست که بتوان به راحتی از آن عبور کرد.
وی افزود: برخی مفسران آیه ۹۳ سوره مائده را دربرگیرنده طرحی برای سلوک دانستهاند. در این آیه، واژههای «آمنوا» و «اتّقوا» چند بار تکرار شده و فقرات آیه نیز با واژه «ثمّ» بر هم عطف گردیده است که معنای فاصله و ترتب را میرساند؛ این ویژگیها، زمینهای مناسب برای مفسرانی فراهم کرده است که رویکردی عرفانی دارند تا به جستجوی قرائن برای نوعی طرح سلوکی برآیند.
این محقق با اشاره به این آیه «لَيْسَ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين؛ آنان که ایمان آورده و رفتارهای شایسته انجام دادند، در آنچه چشیدهاند، مسئولیتی ندارند، آنگاه که پروا نکرده و ایمان آورند و رفتارهای شایسته انجام دهند، سپس پروا کنند و ایمان بیاورند و سپس پروا کنند و نیکرفتاری کنند و خدا نیکوکاران را دوست دارد»، تصریح کرد: بی تردید این آیه را باید از غرائب القرآن تلقی کرد؛ زیرا در آن پیچیدگیهای بسیاری به چشم میخورد، از جمله اینکه در ابتدای آیه این نکته آمده است که خوراک اهل ایمان در صورتی گناه تلقی نمیشود که به انجام اموری اقدام کنند؛ اموری مانند تقوا، ایمان، رفتار شایسته و احسان. چنین شرطی برای حلال شدن خوراک بسیار دور از ذهن و مخالف با نظر همه فقهای مسلمان است؛ اموری که حلال بودن خوراک بر انجام آنها شده است به ترتیبی عجیب بیان شدهاند: ابتدا تقوا، ایمان و عمل صالح، سپس تقوا و ایمان و در نهایت تقوا و احسان.
وی افزود: پیش از اولین دستور به تقوا، واژه «ما» آمده است که در آن دو احتمال هست: مصدریه و نافیه. فرض مصدری بودن «ما» به ناتمامی معنای جمله می انجامد؛ زیرا با توجه به عطف «آمنوا» و «عملوا الصالحات» بر «اتقوا» همه افعال موجود در جمله به معنای مصدری تاویل شده و جمله ناتمام باقی میماند، در حالی که جمله پس از «اذا» باید دربرگیرنده خبری تام از حادثهای باشد. ولی اگر «ما» را نافیه فرض کنیم، باید اولین شرط حلال شدن طعام را ترک تقوا بدانیم! توجه به مشکلات فوق باعث شده است تا مفسران «ما» را زائده بیانگارند و فائده آن را تأکید بدانند.
غنوی افزود: آیه سرشار از تکرار است و بیانگر چند ترتیب و ترتّب. تعبیر « الذین آمنوا و عملوا الصالحات»، دو بار و واژههای «آمنوا» و «اتقوا» سه بار تکرار شدهاند؛ چینش کلمات در آیه حکایت از ترتیبی میان ۱. تقوا، ایمان و عمل صالح، ۲. تقوا و ایمان و ۳. تقوا و احسان دارد. همچنین واژههای «اذا» و «ثمّ» نشان از نوعی تاخیر و ترتّب دارد.
عضوهیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی اظهار کرد: در میان مفسران متاخر بیانات دو تن مستندات بیشتری دارد و شایسته بررسی دقیقتری است: فیض کاشانی در تفسیر صافی و علامه طباطبایی در تفسیر المیزان. سخنان فیض متأثر از رویکرد عرفانی اوست، ولی علامه طباطبایی تمرکز بر تحلیل متن دارد و شخصیت و عقائد عرفانی او بر تفسیرش از آیه اثری نداشته است.
این محقق بیان کرد: مرحوم فیض در تفسیر این آیه پس از اشاره به روایاتی که ایمان و تقوا را دارای مراتب و درجاتی دانستهاند، روایتی از کتاب مصباح الشریعه را نقل کرده است که در آن تقوا دارای سه مرتبه شمرده شده است: تقوای عام، تقوای خاص و تقوای خاص الخاص. بر پایه این روایت، تقوای عام را در ترک حرام، تقوای خاص را در ترک شبهات و تقوای خاص الخاص در ترک حلال است.
وی افزود: هر سطح از تقوا به شکلگیری ایمانی خاص منجر می شود؛ تقوای عام به تصدیقاتی که گرفتار شک و شبهه می شود، تقوای خاص به تصدیقاتی که در آن شک و تردید راهی ندارد و تقوای خاص الخاص به ایمانی که با شهود و دیدن همراه است؛ این ایمان همان حقیقتی است که در روایت معروفی از آن به احسان تعبیر شده است. سخنان فیض کاشانی در تفسیر این آیه کاملاً متاثر از جنبه عرفانی اوست، ولی او ادعا ندارد که این روایت دربرگیرنده طرحی برای مراحل سیر تحول روحانی است.
وی در نقد این سخنان عنوان کرد: بیان فیض کاشانی از چند جهت دچار مشکل است: تکیهگاه اصلی توضیحات مرحوم فیض، روایتی است از کتاب مصباح الشریعه در مراتب تقوا. درحالی که بررسی ها نشان داده که مطالب این کتاب، روایت نیست. تعابیری که فیض از این کتاب نقل کرده است، همانند بیشتر مطالب آن، در کتابهای روایی دیگر وارد نشده که خود دلیل دیگری است بر عدم اعتماد بر مطالب این کتاب.
دیدگاه فیض
غنوی عنوان کرد: نسبت دادن موارد تکرار ایمان به مراتب مختلف ایمان بر قرینهای متکی نیست. افزون بر این، مراجعه به روایات و سخنان زبانشناسان به روشنی نشان میدهد که آنچه تردید را کنار میزند، یقین نام دارد و نه ایمان. همچنین مراتب سهگانهای که مرحوم فیض برای ایمان تصویر کرده، عاری از هر گونه دلیل و مستندی است. تفسیر فیض کاشانی از احسان برگرفته از تحلیل ناصواب ابن عربی از روایتی نبوی است؛ همچنین مرحوم فیض تصریح کرده است که مراد از واژه ایمان در نوبت سوم، همان حقیقتی است که در روایت نبوی از آن به احسان تعبیر شده است. اگر سخن او را بپذیریم واژه احسان که پس از این لفظ ایمان ذکر شده، چه معنایی خواهد داشت؟.
غنوی در ادامه گفت: علامه طباطبایی در تفسیر گرانقدر المیزان در ذیل آیه ۹۳ سوره مائده، ابتدا به توضیح واژه طعام پرداخته و معنای اصلی آن را غذا خوردن دانسته است. البته استعمالات قرآنی و روایی نشان میدهد که این لفظ گاه به معنای چشیدن استعمال شده که در این صورت به معنای نوشیدن نیز به کار میرود.
وی افزود: علامه مشکل اصلی در تفسیر آیه را در منوط شدن جواز طعام به اموری ایمان و تقوا دانسته و ادعا کرده است که این آیه را جز در ارتباط با آیات قبل نمیتوان معنا کرد؛ زیرا اگر تعبیر «فیما طعموا» را مطلق و بدون ارتباط با آیات قبل در نظر بگیریم باید حلال بودن هر طعامی را منوط به تقوای شدید بدانیم.
غنوی بیان کرد:تعبیر «نفی گناه از مؤمنان متقی در هر آنچه خوردهاند» اگر به غرض اثبات منع مطلق برای غیر اهل تقوا باشد با آیات تحلیل ارزاق بر بندگان و اهل ایمان منافات خواهد داشت و همچنین با نگاه کلی دین كه بشر را از نیازهای پاک و فطری خویش منع نمیکند، اما اگر آیه را حاوی این پیام تحریمی ندانیم باید معنای آن را مشروط کردن جواز طعام برای ایمان آوردههایی دانست که تقوا، تقوا و تقوا میورزند، در حالی که روشن است جواز طعام اختصاصی به اهل ایمان ندارد.
وی ادامه داد: لَيْس عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جُناحٌ فيما طَعِمُوا إِذا مَا اتَّقَوْا وَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: از کسانی خبر میدهد به خمر و رفتارهای حرام دیگری مبتلا بودهاند؛ اینان اگر در راه تقوا قرار گرفته باشند، دچار مشکلی نخواهند شد. تکرار تعبیر «الذین آمنوا و عملوا الصالحات» میتواند اشاره به این نکته باشد که همان موضوعی که در ابتدای آیه در تعبیر «لیس علی الذین آمنوا و عملوا الصالحات جناح فیما طعموا» در ادامه نیز مورد توجه است. این تکرار برای نشان دادن دخالت همین وصف در حکم دارد و این نوع تکرار متعارف است و در آیه ۲۳۲ بقره مشابه آن را میتوان دید.
غنوی اظهار کرد: ثُمَّ اتَّقَوْا وَ آمَنُوا: ایمان دوم همان ایمان تفصیلی به همه دستوراتی است که رسول از سوی پروردگارش آورده است که لازمه آن تسلیم به امر و نهی رسول خواهد بود همچنین ثُمَّ اتَّقَوْا وَ أَحْسَنُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنين: اضافه کردن تعبیر احسان نشان از این نکته دارد که پس از ایمان بعد از ایمان، احسان یعنی انجام عمل خوب با جهت و نیت خوب لازم است.
وی تاکید کرد: تکرار تقوا دعوت به اتیان حق تقواست. این حد از تقوا به مجرد ایمان به خدا و تصدیق حقانیت دین حاصل نمیشود، بلکه باید ایمان تفصیلی به همه احکام تشریع شده وهمچنین عمل بر طبق داشت تا حق تقوا حاصل شود. همچنین اقتضای تقوا آن است که این عمل با نیتی درست و نه منافقانه – احسان - صورت بگیرد.
غنوی با بیان اینکه از دید علامه، تقیید مراتب سهگانه به تقوا برای تاکید بر این اشاره است گفت: از نظر علامه، باید با همه این مراتب تقوای واقعی همراه باشد و تقوا مقامی خاص نیست، بلکه حالتی روحی است که با تمام مقامات معنوی جمع میشود و هر مقام معنوی تقوای خاص خود را دارد. البته کلام علامه با همه دقتهایش هم قابل نقد است.