دیلم بن عمر مى گوید: آن روز که کاروان اسیران آل رسول وارد شام شدند، من در شام بودم و حرکت آنان را در شهر با چشمان خویش دیدم . اهل بیت را به طرف مسجد جامع شهر آوردند، مدتی آنان را متوقف ساختند..
در این میان پیرمردى از شامیان در برابر على بن الحسین که سالار آن قافله شناخته مى شد ایستاد و گفت :خداى را سپاس که شما را کشت و مردمان را از شر شما آسوده ساخت و پیشواى مؤمنان - یزید بن معاویه - را بر شما پیروز گردید.
على بن الحسین - علیه السلام - لب فرو بسته داشت تا آنچه پیرمرد در دل دارد بگوید.
وقتى سخنان پیرمرد به پایان رسید امام فرمود:
همه سخنانت را گوش دادم و تحمل کردم تا حرفهایت تمام شود. اکنون شایسته است تو نیز سخنان مرا بشنوى .
پیرمرد گفت : براى شنیدن آماده ام ؟ على بن الحسین - علیه السلام - فرمود: آیا قرآن تلاوت کرده اى ؟
پیرمرد: آرى .
على بن الحسین(ع) فرمود : آیا این آیه را خوانده اى که خداوند مى فرماید:"قل لااسالکم علیه اجرا الا المودة فى القربى”
یعنى اى پیامبر به مردمان بگو من در برابر تلاشهایى که براى هدایت شما به کار بسته ام پاداشى نمى خواهم جز این که خویشان و نزدیکان مرا دوست بدارید،پیرمرد گفت:"آرى این آیه را خوانده ام ولى این آیه چه ارتباطى با شما دارد؟”
امام سجاد (ع) فرمود: مقصود این آیه از خویشان پیامبر مائیم .
مرد شامى : آیا شمایید ذوى القربى و خویشاوند پیامبر؟
امام سجاد(ع ): بلى ما هستیم . آیا تلاوت کرده اى این آیه را “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهبرا”
یعنى : همانا خداوند اراده کرده است که پلیدى و گناه از شما اهل بیت زدوده شود و شما را به گونه اى بى بدیل پاک گرداند.
مرد شامى که تا آن لحظه با منطق قرآنى اهل بیت مواجه نشده بود وآنچه از اسلام شنیده و شناخته بود، گزافه هاى دستگاه تبلیغاتى و مسموم اموى بود، به خود آمد، شرمسار شد، دستهایش را به سوى آسمان بالا برد و با همان طنین که تا لحظه اى قبل ندانسته و ناخواسته براى دستگاه اموى شعار مى داد، به توبه و استغفار پرداخت.
مرد شامى سه مرتبه از درگاه خداوند طلب آمرزش کرد و گفت : خداوندا من از دشمنى خاندان پیامبرى بیزارى مى جویم و به سوى تو رو مى آوریم . و انزجار خود را از کشندگان خاندان پیامبر (ص ) اعلام مى کنم . من روزگاران دراز قرآن تلاوت کرده ام ولى تا امروز مفاهیم و معارف آنرا درک نکرده بودم .
آنچه میان على بن الحسین - علیه السلام - و این مرد شامى رد و بدل گردید شاید نخستین ضربه اى بود که بر پندار خفته شامیان وارد شد و باورهاى گذشته آنان را بشدت مخدوش ساخت و هلهله هاى و شادمانیهاى آنان را به سردى و سکوتى پر معنا فرو برد.
روز نوزدهم محرم ...حرکت کاروان کربلا به سوی شام